۱۹ خرداد ۱۳۸۹

از يك شهرستان مزاحم ميشم


تو شهر ما همه چيز عاديه ، خيلي خوب روزي 3 ساعت تو صف گاز مي ايستيم و كلي هم خوش ميگذره ، تو صف قليون ميكشيم ، هندونه مي خوريم ، سيگار مي كشيم و از همه چيز هم راضي هستيم اصلا كاش اين صف گاز 6 ساعت بكشه ، اگه خداي نكرده زبونم لال كسي حرفي هم بزنه ميگيم جيزه و لال ميشيم چون امكان داره طرف مامور باشه و ما رو از تحقيق استخدام بندازن ، آخه ما سطح هوشيمون خيلي بالاست و فكر ميكنيم همه ما استخدام ميشيم و فكر مي كنيم اگه استخدام نشيم ديگه همه چيز تموم ميشه و تا يه روز مونده به مردن هم امكان استخدام ما هست و من خودم تازگيا استخدام هم شدم در حالي كه قبلا گوسفند هم نميدادن ببرم بچرونم. يكي از لازمه هاي استخدام اينه كه تو شناسنامه مون پر مهر باشه با اينكه تو دلمون به همه مقامات فحش ميديم و لي بايد راي رو بديم واسه استخدام راي رو سفيد هم كه شده ميديم ما كلا خوشمون مياد راي بديم چون اون موقع فكر مي كنيم ما هم آدم شديم و با سواد شديم و كلي خر كيف ميشيم اصلا كاش هر روز انتخابات باشه يا يه طرحي بدن ما بريم تو كشور هاي حامي منافع ما مانند تانزانيا ( ابر قدرت همه جا ) هم راي بديم.
خلاصه ما كلي حاليمونه و فكر ميكنيم از همه بيشتر ميدونيم و ما در واقع يك نوع دانشمند كتاب نخونده هستيم ، مثلا خود من يك سطر هم مطالعه ندارم ولي به همه چيز ميتونم نظر بدم و از همه هم بيشتر ميدونم حتا از دكتر هم بيشتر ميدونم .
توي شهرستان ما روستايي ها خيلي بيشتر از ما مي دونن و خيلي با هوش تر از ما هم هستند. چون تو روستا زن حق نداره از خونه پاشو بدون اجازه شوهر بذاره بيرون ، در واقع زن رو بايد كشت اگه اين كار رو كرده باشه. روستايي ها مثل اين بچه قرطي هاي شهري نيستند كه زن همه شون اون كاره است . روستايي هاي با غيرت ما اجازه نميدن زن از جاش جم بخوره ، اصلا زن بايد آفتاب نبينه و تو خونه بشوره و بپزه چون اصولا زن يه موجود ناقص الخلقه و ناقص العقل هست كه فقط به خاطر مرد آفريده شده و به درد توليد مثل و كيف كردن مرد مي خوره وگرنه زن آدم نيست كه ، در كل اگه اين مسائل نبود من يكي كه اصلا زن بگير نبودم .
روستايي هاي ما بيشتر از ما ميدونن و درس نخونده حتا بيشتر از ما شهرستاني ها ميدونن و ما هم بيشتر از دكتر ها حالا قضاوت با خودتون باشه كه روستايي ها چه قدر عاقل هستند و وصفشون تو اينترنت هم نمي گنجه و به همين دليل اصلا حموم نميرن و لزومي نداره كه برن حموم و لباس عوض كنن چون سالي يه بار حموم رفتن كافيه چون سال عزت و افتضاح ميلي هست يه جورايي شديد ترين نوع صرفه جويي هست لاكن در مصرف انرژي و امثالهم ، مثل اين بچه قرطي ها نيستن كه همه عمرشون پاي آيينه ميگذره . يكي از دلايل ايمان آوردن من به روستايي هاي عزيز تر از جونم اين هست كه تمام سال رو جون مي كنن تقريبا تو مايه هاي سگ ، و همه در آمدشون رو ميدن زمين كشاورزي ميخرن و وقتي هم مردن ميخوان بكنن تو گورشون.
شما ها شايد ندونين و لي من خودم تو انتخابات مجلس ميلي شاهد بودم يه كانديد! 4 كيلو روغن داد و يه كانديد! 5 كيلو اين روستايي ها جونم ها به كسي كه بيشترين روغن رو داد راي دادن ، اما من از خودم راضي نيستم چون عقلم كمتر از اين روستايي ها جونم اينا هست من به يكي از اين كانديد! جونم ها راي دادم كه حامي كفتر بازها و سگ بازها و عرق كش ها بود اونم راي نياورد يعني اين روستايي هاي نا مرد نذاشتن راي بياره وگر نه من الان يكي از رئيس هاي اداره ها رو با لگد انداخته بودم بيرون و براي خودم پست و مقامي داشتم و داشتيم دوره هم مي خورديم آخه اين اداره اي هاي بي شعور همه شون مي خورن و مملكت رو هم خراب كردن و همه چيز ها و گناه ها گردن اينهاست.
اما تصميم گرفتم سري بعد نقد معامله كنم اول روغنم رو ميگيرم بعد راي ميدم چون بلاخره استخدام شدم و همون روغن رو بدن منت بزرگي سر من و امواتم ميذارن و از سرم هم زياديه. خدا از اينها راضي باشه بعد استخدامم حالا ميگن قرار بهم خونه مجاني هم بدن از كارم هم خيلي راضي هستم چون خيلي آسونه و مارو ميبرن شهر هاي بزرگ و اين بچه قرطي ها رو ميگيريم ميزنيم بعضي وقتا هم بهمون سور ميدن اين دختراي اون كاره رو ... بهمون كلي سانديس و پول و اينجور چيزا هم ميدن ، در آخر بايد مجددا خاطر نشان شوم كه دنيا اصلا به سواد و اين حرفا نيست من خودم خيلي ميدونم ...
هامون كارگر

۱ نظر:

  1. سلام شبت بخير عالي بود . منم ازاون جوناييم كه همش فكر ميكنن جاشون تو وزارت صنايع خاليه

    پاسخحذف