۴ مرداد ۱۳۸۸

اینجا تفرجگاه است ، اینجا جنگل است

من از درون جنگل با خشمی سرشار از سكوت و با سكوتی سرشار از خشم در مورد جنگلی به اسم دانشگاه حرف میزنم.
شاید دیگر این جنگل را نتوان دانشگاه نامیدن. جنگلی كه در آن هر نوع حیوان و علف می روید .
به راستی دانشگاه این بود؟ چرا به اینجا رسیدیم؟
دانشگاه مگر محل تولید علم، تولید خبر ، تعیین سرنوشت ، فعال ترین بدنه یك جامعه و تولید و تولید نبود؟
حال چه تولیدی داریم ؟ آیا تولیدی باقی مانده ؟ علمی مانده ؟ خبری هست ؟
مهمترین خبری كه از دانشگاه بیرون میرود تحصن چند نفر برای جزعی ترین جزعیات است . موضوع مهمتری به تفكر دانشجوی امروزمان اجازه ورود ندارد ! به نظرت خود تصمیم میگیری كه به چه سویی رانده شوی و به چه فكر كنی و چه كنی؟ نه ! برایت به راحتی تصمیم میگیرند و تو هم به راحتی همان مسیری را طی میكنی كه از تو میخواهند.
دانشجوی دیروز و امروز چه تفاوتی با هم دارند ؟
شاید میتوان علت را در تاسیس دانشگاه ازاد این ابزار جدید بورژوازی دانست . حال به راحتی هر چه تمام و با هر سطح علمی و عقلی میتوان وارد دانشگاه شد و دوران دانشجویی خود را سپری كرد در 6 سال مدرك كارشناسی گرفت و سیگار ،مخدره و الكل به سهولت مصرف كرد ، همسر آینده خود را یافت ، شكست عشقی خورد ، با یك شركت تبلیغاتی كار كرد و لباسهای آن شركت را تبلیغ كرد و در نهایت مانكن شد.و مصرف مصرف كرد و وابسته شد و وابسته شد وابسته تر از هر وابسته ای. اینها را برای تو تصمیم گرفته اند و اجازه تعیین سرنوشت را به تو نداده اند.
تو كه امروز دانشجو هستی امروز باید برای آینده ات در دانشگاه تصمیم گیری. آینده ات را خود رقم خواهی زد ، و حال با كوله باری كج تر از كج به كدام بی راهه میروی ؟ نام این جا را چه طور میتوان دانشگاه نامید ؟ ایا جنگل سزاوارتر نیست ؟

هامون كارگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر