۴ مرداد ۱۳۸۸

همه در خوابند ... !

ساعت 6 صبح ، بعد از گشت و گذار كافی در دنیای مجازی و مصرف توتون و تنباكوی كافی زمان خواب فرا میرسد ... ! من خوابیدم.
كارگری سوار بر مینی بوس ، راننده تاكسی سوار بر اسب ، كامندی سوار بر تاكسی و معلم سوار بر پرایدش ، همگی به سمت محل كارشان در حركتند . بقال سر كوچه هم با پای پیاده مسیر خانه تا مغازه را طی خواهد كرد .
كارگر كار یك روز را در ده روز و با یك دهم كیفیت كار كارگر خارجی انجام خواهد داد.
كارمندمشكلات مردم را با یاری یك سیستم عریض بروكراسی پیچیده تر خواهدكرد و كار خودش هم آخر سر در ان گرداب گیر خواهد كرد .
معلم مدرسه در حال خیانت به علم و فرهنگ كشور در كلاس به سر می برد( ماءمور است) .
رننده تاكسی در شرایط بد جوی ، دربستی كار میكند و درهوا آفتابی برای 100 تومان شدید ترین ترمز ها را می زند .
بقال سر كوچه تمام فكرش به این هست كه اجناس مغازه اش به سرقت نرود ، در ضمن امروز باید مغازه را تعطیل كند و برود بیمارستان چون 9 ماه پیش او و زنش حماقتی دیگر را مرتكب شدند و یك سیاه بخت دیگر را به دنیا خواهند اورد .
كمكم دختر سرمایه دار و پسر آق معلم جون كه دانشجو هستند و خود جناب سرمایه دار از خواب بیدار می شوند. و به جامعه می پیوندند . " كه البته دانشجو هیچ وقت از خواب بیدار نخواهد شد "
سرمایه دار قرار خود را با معشوقه اش كه یك فاحشه است ست می كند . دانشجو هم در سر كلاس یا در خوا ب است و یا در حال sms یا بلوتوث پرانی یا هم در حال خرید و فروش مواد و پسر آق معلم و دخت سرمایه دار داستان هم همكلاس هستند و در حال رایزنی برای مكان جماع نیم روزیشان می باشند.
از هر صد میلیون نفر ایرانی یك نفر بیكار داریم كه اون هم از صبح بیداره و رفته سركار و كارش هم گشتن دنبال كار هست ، بیكار ما پسر كارگر داستان هست . كه اون هم كار داره پس هر شخص كه ادعا داره ما بیكار داریم دشمن اسلام هست و میخواد به اسلام ضربه وارد كنه.
خانم های خانه دار كه دیشب حسابی خسته شده اند كمكم از خواب بیدار میشوند و هر كدوم مشغول كاری خواهد شد .
در جامعه كلاهی از سری برداشته و در سر دیگری در حال فرود آمدن میباشد .
پولی رو كه كارمند از عابر بانك گرفته تا برای زنش كه آسم داره دارو بگیره رو پسر بقال محله كه به حرفه مقدس دزدی مشغول هست می دزده . شیشه پراید معلم جون توسط پسر معتاد كارمند شكسته شده و ضبط صوت ماشین پر پر .
پسر سرمایه دار بر اثر مصرف بیش از حد الكل تصادف شدیدی كرده و از بیمارستان با پدرش تماس میگیرن كه پدر در حال حاظر در دست رس نمیباشد و كنار معشوقه میباشد . با مادرش تماس گرفته میشه و مادر در حال حاظر در دسترس نمیباشد و در حال رد و بدل كردن دل و قلوه با پزشك جراح زیبایی میباشد . با خواهرش تماس گرفته میشه كه ایشون هم در دسترس نمیباشد و در حال جماع نیمروزی با پسر اق معلم جون . ....
در این حین زن بقال سر كوچه فرزندی رو به جامعه تحویل میده و زن كارگر هم از پزشك سرطان شناسی بیرون میاد .
پسر راننده تاكسی هم بر اثر خالی بودن خانه در حال عیش و نوش با دوستان می باشد .
و تمامی افراد جامعه بعد از پشت سر گذاردن یك روز دیگر از تمام روزها در پایان روز در حال غر زدن به سر میبرند و درگیری ها ادامه خواهد داشت و اعضای جامعه به قرض ها ، قسط ها به اجاره ها ، به فیش ها ، به شهریه ها و به فریب ها درگیر خواهند ماند و مجالی برای تفكری دیگر نخواهند داشت.
همه میخورند ( عده ای گرسنه می مانند ) ، میخوابند و جماع میكنند و ...
و در نهایت همه در خوابند و ای كاش بیدار نشوند چون در بیداری هم در خوابند .
آرزومند فرا رسیدن لحظه مرگتان.

هامون كارگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر